هیجان چیست؟ انواع و نظریات هیجان
در این مقاله خواهیم خواند:
هیجان چیست و چند تا هیجان داریم؟
وقتی یکی به شما لبخند میزند، شما میدانید او خوشحال است. وقتی یک نفر گریه میکند احتمالا غمگین است و وقتی یه نفر فریاد میکشد، خشمگین است. اصطلاح “Emotion” از ریشه لاتین ” Emovere” به معنای حرکت، تحریک و حالات تنش مشتق شده است. هیجان از جمله اصطلاحاتی است که تعریف آن با دشواری روبرو بوده و از موضوعات پیچیده در روانشناسی میباشد.
هیجانها پدیدهای اجتماعی و بیانگر هستند. میتوان هیجان را مجموعهای از 4عنصر و روابط بین آنها دانست: احساسات، پاسخهای جسمانی، هدفمند بودن و رفتارهای بیانگر. هیجانها پاسخهای کم دوام ما به وقایع زندگی هستند.
برای اینکه بدانیم چندتا هیجان داریم و هیجانها چیست، نظریات مختلفی تاکنون ارائه شده است. عمدهی این نظریات را میتوان به دو دستهی نظریات زیستی و شناختی تقسیمبندی کرد. نظریات زیستی، هیجانها را محدود به واکنشهای زیستی و فیزیولوژیکی بدن میدانند و در نتیجه تعداد محدودی از هیجان را تصور میکنند. اما نظریهپردازان شناختی، ضمن اینکه قبول دارند دامنه محدودی از مدارهای عصبی مرتبط با هیجان وجود دارد اما معتقدند فعالیتهای شناختی پیش شرط هیجان است و به همین دلیل است که دامنهی گستردهای از هیجان وجود دارد.
هیجان از دیدگاه تکاملی
چارلز داروین مطرح کرد که هیجانات به این دلیل تکامل مییابند که سازگار هستند و به انسانها و حیوانات اجازه زنده ماندن و تولید مثل میدهند. احساس عشق و محبت افراد را به جفتجویی و تولید مثل سوق می دهد. احساس ترس افراد را وادار میکند که یا مبارزه کنند یا از منبع خطر فرار کنند.
بر اساس نظریه تکاملی هیجانات، هیجانات ما به این دلیل وجود دارند که نقش تطبیقی دارند. احساسات افراد را تحریک می کند تا به محرک های موجود در محیط واکنش سریع نشان دهند، که به بهبود شانس موفقیت و بقا کمک می کند. درک هیجانات سایر افراد و حیوانات نیز نقش مهمی در ایمنی و بقا دارد. با توانایی تفسیر صحیح نمایشهای هیجانی افراد و حیوانات دیگر، می توانید به درستی واکنش دهید و از خطر دوری کنید.
نظریه جیمز – لانگه
تئوری جیمز-لانگه یکی از شناختهشدهترین نمونههای نظریه فیزیولوژیکی هیجانات است. به طور مستقل توسط روانشناس ویلیام جیمز و فیزیولوژیست کارل لانگ پیشنهاد شده است، این تئوری بیان میکند که احساسات در نتیجه واکنشهای فیزیولوژیکی به رویدادها رخ می دهد.
این نظریه نشان می دهد که دیدن یک محرک خارجی منجر به یک واکنش فیزیولوژیکی می شود. واکنش عاطفی شما به نحوه تفسیر آن واکنش های فیزیکی بستگی دارد. یعنی اولویت بر واکنشهای فیزیولوژیکی است تا احساس شما. اگر ضربان قلب شما بالا میرود، اگر عرق میکنید پس ترسیدهاید؛ نه اینکه چون ترسیدهاید واکنش فیزیولوژیکی نشان میدهید.
نظریه کنون-بارد
یکی دیگر از نظریه های فیزیولوژیکی معروف، نظریه کانن-برد درباره احساسات است. والتر کنون با نظریه احساسات جیمز-لانگه به دلایل مختلف مخالف بود. اول، او پیشنهاد کرد، مردم می توانند واکنش های فیزیولوژیکی مرتبط با احساسات را بدون احساس واقعی آن احساسات تجربه کنند. برای مثال، ممکن است ضربان قلب شما به این دلیل باشد که ورزش کرده اید، نه به این دلیل که می ترسید. کنون همچنین پیشنهاد کرد که واکنشهای هیجانی خیلی سریع اتفاق میافتند که بتواند صرفاً محصول حالتهای فیزیکی باشند. هنگامی که با خطری در محیط مواجه می شوید، اغلب قبل از اینکه علائم فیزیکی مرتبط با ترس را تجربه کنید، احساس ترس میکنید، مانند لرزیدن دست، تنفس سریع و ضربان قلب.
کنون برای اولین بار نظریه خود را در دهه 1920 ارائه کرد و کار او بعداً توسط فیلیپ بارد فیزیولوژیست در دهه 1930 گسترش یافت. بر اساس تئوری احساسات کنون-برد، ما هیجانات را تجربه میکنیم و واکنشهای فیزیولوژیکی مانند عرق کردن، لرزش و تنش عضلانی را به طور همزمان تجربه می کنیم.
به طور خاص، این نظریه پیشنهاد میکند که احساسات زمانی ایجاد میشوند که تالاموس در پاسخ به یک محرک پیامی را به مغز ارسال میکند و در نتیجه یک واکنش فیزیولوژیکی ایجاد میکند. در همان زمان، مغز سیگنالهایی را نیز دریافت میکند که باعث ایجاد تجربه عاطفی میشوند. نظریه کنونن و بارد پیشنهاد میکند که تجربه فیزیکی و روانی هیجانات همزمان اتفاق می افتد و یکی باعث دیگری نمیشود.
نظریه شاختر-سینگر
نظریه شاختر-سینگر که به عنوان نظریه دو عاملی هیجان نیز شناخته می شود، نمونهای از نظریه شناختی هیجان است. این تئوری بیان میکند که ابتدا برانگیختگی فیزیولوژیکی رخ میدهد و سپس فرد باید دلیل این برانگیختگی را شناسایی کند تا آن را تجربه کند و آن را یک هیجان بداند. یک محرک منجر به یک پاسخ فیزیولوژیکی میشود که سپس به صورت شناختی تفسیر و برچسب گذاری میشود و در نتیجه یک هیجان ایجاد میشود. مانند نظریه جیمز-لانگه، نظریه شاختر-سینگر پیشنهاد میکند که افراد هیجانات را بر اساس پاسخهای فیزیولوژیکی استنباط میکنند. عامل مهم موقعیت و تفسیر شناختی است که مردم برای برچسب زدن به آن احساس استفاده می کنند.
مانند نظریه کانن-بارد، نظریه شاختر-سینگر نیز نشان میدهد که پاسخهای فیزیولوژیکی مشابه میتوانند احساسات متفاوتی را ایجاد کنند. به عنوان مثال، اگر در طول یک امتحان مهم، ضربان قلب و عرق کردن کف دست را تجربه کنید، احتمالاً احساس را به عنوان اضطراب تشخیص خواهید داد. اگر در یک قرار ملاقات، واکنشهای فیزیکی مشابهی را تجربه میکنید، ممکن است آن پاسخها را به عنوان عشق، محبت یا برانگیختگی تعبیر کنید.
نظریه بازخورد صورت
نظریه بازخورد صورت بیان میکند که حالات چهره میتوانند بر هیجانات ما تأثیر بگذارند. چارلز داروین و ویلیام جیمز هر دو به این نکته اشاره کردند که گاهی اوقات پاسخهای فیزیولوژیکی اغلب تأثیر مستقیمی بر احساسات دارند، نه اینکه صرفاً پیامد هیجان باشند. حامیان این نظریه پیشنهاد میکنند که احساسات به طور مستقیم با تغییرات در عضلات صورت مرتبط است. به عنوان مثال، افرادی که مجبور میشوند در یک فعالیت اجتماعی لبخند خوشایند داشته باشند، در آن رویداد اوقات بهتری نسبت به زمانی که اخم کرده بودند یا حالت چهره خنثی تری داشتند، خواهند داشت.
تحقیقاتی که به بررسی تئوری بازخورد صورت پرداخته است، نشان داده است که سرکوب کردن حالات چهره هیجانات، ممکن است شدت تجربه آن هیجانات را کاهش دهد. این هیجانات از طریق لحن صدا، رفتار و زبان بدن نیز نشان داده میشود.
دیدگاه دوسیستمی
دیدگاه دو سیستمی معتقد است که هم فرایندهای هیجان شناختی و هم زیستی درست هستند. این دیدگاه بیان میکند که انسانها دو سیستم همزمان دارند که هیجان را فعال و تنظیم میکنند. یکی سیستم فطری، خودانگیخته، ابتدایی و زیستی است که به صورت غیر ارادی به محرکهای هیجانی واکنش نشان میدهد. سیستم دوم، سیستم اکتسابی، تعبیری و اجتماعی شناختی است که بر اساس تجربه شکل میگیرد. لوینسون معتقد است در دیدگاه دو سیستمی هیجانی، سیستمهای هیجانی شناختی و زیستی روی یکدیگر اثر میگذارند. در این الگو، رویدادهای مهم زندگی، ارزیابی شده و این ارزیابیها سیستم زیستی را فعال میکنند و آگاهی فرهنگی و اجتماعی سیستم شناختی نیز، نحوة ابراز سیستم زیستی را تنظیم وبه صورت حالت های هیجانی مختلف و رفتار آشکار میکند.
تاثیر فرهنگ بر هیجان
فرهنگ میتواند تأثیر عمیقی بر نحوه نمایش، درک و تجربه هیجانات افراد داشته باشد. فرهنگی که در آن زندگی میکنیم ساختار، دستورالعملها، انتظارات و قوانینی را برای کمک به درک، تفسیر و بیان احساسات مختلف ارائه می دهد. استانداردهای فرهنگی بر انواع و فراوانیهای نمایشهای هیجانی که توسط یک فرهنگ قابل قبول در نظر گرفته میشود، تاثیر میگذارد. قوانین فرهنگی دیکته میکنند که چگونه احساسات مثبت و منفی باید تجربه و نمایش داده شوند. آنها همچنین ممکن است راهنمایی کنند که مردم چگونه احساسات خود را تنظیم می کنند و در نهایت بر تجربه عاطفی فرد تأثیر می گذارند.
علیرغم قواعد مختلف نمایش هیجان، به نظر میرسد توانایی ما برای تفسیر هیجانات اساسی که در چهره بیان میشود در سراسر جهان یکسان است مثل غم، شادی، انزجار، تعجب، خشم، تحقیر و ترس.
احساسات پیچیدهتری مانند حسادت، عشق و غرور با احساسات اولیه متفاوت هستند و بیشتر به تأثیرات فرهنگی وابسته هستند تا احساسات اولیه.
انواع هیجان
همانطور که اشاره کردیم بر اساس نظریات مختلف، تعداد هیجان متفاوتی وجود دارد. با این وجود 6 هیجان را که در بین هیجانهای اصلی اکثر نظریهپردازان مشترک است را بیان کرد:
-
شادی
شادی اغلب به عنوان یک حالت احساسی خوشایند تعریف می شود که با احساس خرسندی، لذت، رضایت، خشنودی و رفاه مشخص میشود. شادی معمولا همراه با لبخند زدن و حالت آرام بدن همراه است. واقعیتهایی که در به احساس شادی کمک میکنند، اغلب بسیار پیچیده و به شدت فردی هستند.
-
غم
غمگینی نوع دیگری از هیجانات است که اغلب به عنوان یک حالت عاطفی گذرا تعریف می شود که با احساس ناامیدی، اندوه، ناچاری، بیعلاقگی و خلق و خوی ضعیف مشخص میشود. غم از طریق گریه، بیحالی، سکوت و کنارهگیری از دیگران مشخص میشود. غم و اندوه اغلب می تواند افراد را درگیر مکانیسمهای مقابلهای مانند اجتناب از دیگران، خود درمانی و نشخوار افکار منفی کند. چنین رفتارهایی در واقع می تواند احساس غم و اندوه را تشدید کند و طول مدت هیجان را طولانیتر کند.
-
ترس
هیجان ترس میتواند نقش مهمی را در بقا ایجاد کند. هنگامی که با نوعی خطر روبرو میشوید، ترس را تجربه میکنید. ترس باعث میشود ماهیچههای شما منقبض شوند، ضربان قلب و تنفس شما افزایش یابد، و ذهن شما هوشیارتر میشود و بدن شما را آماده میکند که یا از خطر فرار کند یا بایستد و بجنگد.
-
انزجار
انزجار به صورت روی برگرداندن از یک موضوع میشود که میتواند همراه با نشانههای فیزیکی استفراغ یا غرق کردن باشد و یا حالت چهره مثلا چین و چروک بینی باشد. محققان بر این باورند که این احساس در واکنش به غذاهایی که ممکن است مضر یا کشنده باشند، تکامل یافته است. برای مثال، وقتی افراد بوی بد یا طعم غذاهای بدی را میچشند، انزجار یک واکنش معمولی است. بهداشت نامناسب، عفونت، خون، پوسیدگی و مرگ نیز می توانند باعث ایجاد واکنش انزجار شوند.
-
خشم
خشم نیز همراه با احساس خصومت، آشفتگی، ناامیدی و تضاد نسبت به دیگران مشخص میشود. مانند ترس، خشم نیز میتواند نقشی در واکنش مبارزه یا فرار بدن شما داشته باشد. وقتی یک تهدید باعث ایجاد احساس خشم می شود، ممکن است تمایل داشته باشید که خطر را دفع کنید و از خود محافظت کنید. خشم به صورت اخم، خیره شدن، گرفتن موضع محکم، صدای با تن بالا و فریاد زدن، ضربه زدن و … مشخص میشود. با این حال، خشم زمانی که بیش از حد باشد یا به شیوههای ناسالم، خطرناک یا مضر برای دیگران ابراز شود، میتواند به یک مشکل تبدیل شود. خشم کنترل نشده می تواند به سرعت به پرخاشگری، سوء استفاده یا خشونت تبدیل شود.
-
تعجب
تعجب معمولا بسیار کوتاه است و با یک واکنش فیزیولوژیکی لرزش به دنبا چیز غیرمنتظره همراه است. این نوع هیجان میتواند مثبت، منفی یا خنثی باشد. بالا بردن ابروها، گشاد کردن چشمها و باز کردن دهان؛ پاسخ های فیزیکی مانند پریدن به عقب واکنشهای کلامی مثل فریاد زدن، جیغ زدن، یا نفس نفس زدن از جمله رفتارهای همراه با تعجب است.
هیجانات نقش مهمی در نحوه زندگی ما دارند، از تأثیرگذاری بر نحوه تعامل ما با دیگران در زندگی روزمره تا تأثیرگذاری بر تصمیماتی که میگیریم. تعریف دقیق هیجان کار پیچیدهای است، بنابرین هیجان را به صورت تعامل 4 عنصر متفاوت با یکدیگر توصیف میکنند.
انواع و تعداد هیجانها نیز متفاوت است و نظریات مختلفی برای توصیف هیجانات وجود دارد که عمده آنها را میتوان در یکی از دو دستهی شناختی و زیستی تقسیمبندی کرد.
مطالب زیر را حتما مطالعه کنید
2 دیدگاه
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
خدا قوت_درباره موضوع مطالب ارزنده ای ارائه کردید؛سپاس از شما.
میتونین در مورد این موضوع به من کتاب معرفی کنید؟
ممنونیم از بازخورد انگیزه بخشتون. بله کتابهای زیادی در این حوزه هستن که میتونه براتون مفید باشه. اگر شما روانشناس هستین حتما کتاب انگیزش و هیجان نوشته مارشال ریو رو بخونید و اگر صرفا به روانشناسی علاقه مند هستین کتاب مدیریت هیجان (استرس، خشم، ترس، شادی، غم، سوگ و جدایی)اثر نسرین دانایی کتاب خوبی هست.