مدرسه روانشناسی واران

همدلی چیست؟ چه تفاوتی با همدردی دارد؟

همدلی چیست؟ چه تفاوتی با همدردی دارد؟

احتمالا برایتان پیش آمده که در مواقعی که مضطرب، نگران، ناراحت یا مستاصل هستید، تلاش کردید احساسی را که دارید برای دیگران تعریف کنید تا بلکه کمی از شدت آن کاسته شود. اما نه تنها باری از ذهن مشوش شما کم نشد، بلکه حتی ممکن است انتظاری که از گفتگو داشتید برآورده نشده و به اشتغال ذهنی‌تان اضافه شده باشد.

یا در موقعیت دیگر فرض کنید که دوست شما مشکلات و رنجش را پیش شما بیان می‌کند، و می‌خواهید به گونه‌ای دلسوزی کنید که هم مفید و هم حمایت‌کننده باشد. چه یک مشکل جسمی باشد یا یک مشکل عاطفی، مانند جدایی از یک شریک عاطفی. واکنش شما همدلی است یا همدردی؟

یکی از مهارت‌های که در تعاملات اجتماعی لازم است به آن آگاه باشیم، همدلی است. همدلی اغلب با همدردی یا ترحم اشتباه گرفته می‌شود که همگی واکنشی هستند نسبت به مصیبت دیگران. ترحم همراه با رویکردی پدرمارانه و تحقیرآمیز است و  مفهومی ناتوانی در پشت خود دارد.

همدلی مفهوم گسترده‌ای است که به واکنش های شناختی و عاطفی فرد نسبت به تجربیات مشاهده شده دیگری اشاره دارد. داشتن همدلی احتمال کمک به دیگران و ابراز شفقت را افزایش می‌دهد. همچنین همدلی، یک عنصر کلیدی در روابط موفق است زیرا به ما کمک می‌کند دیدگاه‌ها، نیازها و خواسته‌های دیگران را درک کنیم.

انجمن روانشناسی آمریکا (APA) همدلی را اینگونه تعریف می‌کند:

احساس نگرانی یا شفقت ناشی از آگاهی از رنج یا اندوه دیگری.

همدلی واژه‌ای است که اغلب در کنار همدردی دیده می‌شود، اما اکثرا تفاوت این دو را نمی‌دانند.

همدلی با همدردی چه تفاواتی دارد؟

اگرچه ممکن است این دو مفهوم شبیه به هم به نظر برسند، اما تمایز واضحی بین همدلی و همدردی وجود دارد. به گفته هاجز و مایرز ، «همدلی اغلب به معنای درک تجربه شخص دیگر از طریق تصور کردن خود در موقعیت آن شخص دیگر تعریف می‌شود: فرد تجربه دیگری را به گونه‌ای درک می‌کند که انگار توسط خود او تجربه می‌شود، اما تمایز بین خود و دیگری حفظ می‌شود. در مقابل، همدردی شامل تجربه تحت تأثیر قرار گرفتن یا واکنش هماهنگ با شخص دیگر است.

همدردی ممکن است به اندازه همدلی دریافت نشود، اما همدردی غم‌انگیز می‌تواند در مواجهه با مصیبت دیگران، اگر با حساسیت و صمیمیت همراه شود، حمایتی را ارائه دهد. از سوی دیگر، اگر با احساس ترحم ابراز همدردی کنید، ممکن است باعث موجب ایجاد احساس بیگانگی در دیگران بشوید.

همدلی چیست؟

همدلی عاطفی و شناختی

محققان بین دو نوع همدلی ، به ویژه در روانشناسی اجتماعی، تمایز قائل می شوند، همدلی را می توان به عنوان یک پاسخ عاطفی یا شناختی طبقه بندی کرد. هاجز و مایرز می گویند که همدلی عاطفی از سه جزء مجزا تشکیل شده است.

اولین مولفه احساس عواطف و هیجانات مشابه با شخص دیگر است. دومین مؤلفه، پریشانی شخصی است که اشاره به احساسات پریشانی خود شخص در پاسخ به درک وضعیت اسفناک فرد دیگر دارد. مؤلفه سوم هیجانی، احساس شفقت نسبت به شخص دیگر، یکی از موارد است.

توجه به این نکته مهم است که احساس پریشانی مرتبط با همدلی عاطفی لزوماً منعکس کننده احساسات شخص مقابل نیست. هاجز و مایرز خاطرنشان می‌کنند که در حالی که افرادی که با شخصی که زمین خورده است همدلی می‌کنند، درد فیزیکی مشابهی را تجربه نمی‌کنند. این نوع همدلی به ویژه زمانی که صحبت از رفتار دلسوزانه انسانی مطرح می‌شود، مرتبط است. بین احساس نگرانی همدلانه و تمایل به کمک به دیگران همبستگی مثبت وجود دارد. بنا به گفته هاجز و مایرز، «بسیاری از نمونه‌های خوب رفتار انسانی، از جمله کمک به غریبه‌ها و افرادی که در معرض کلیشه‌ها هستند، ریشه‌های همدلانه دارند». اما بحث در مورد اینکه آیا انگیزه کمک، بر اساس نوع دوستی است یا منفعت شخصی، همچنان ادامه دارد.

نوع دوم همدلی، همدلی شناختی است. این دسته به چگونگی ادراک یک فرد از احساسات دیگران اشاره دارد. هاجز و مایرز می‌گویند که همدلی شناختی شامل «داشتن دانش کامل‌تر و دقیق‌تر در مورد محتویات ذهن شخص دیگر، از جمله احساس فرد است». همدلی شناختی بیشتر شبیه یک مهارت است: انسان ها یاد می گیرند که حالت عاطفی دیگران را به عنوان راهی برای پردازش احساسات و رفتار بشناسند و درک کنند.

چرا همدلی می‌کنیم؟

متخصصان در زمینه علوم اعصاب اجتماعی در تلاش برای به دست آوردن درک بهتری از همدلی، دو نظریه ارائه کرده اند. بر اساس روانشناسی امروز، نظریه اول، «تئوری شبیه‌سازی» پیشنهاد می‌کند که وقتی می‌بینیم شخص دیگری احساسی را تجربه می‌کند، ما همان احساس را در خودمان «شبیه‌سازی» یا نمایش می‌دهیم تا بتوانیم از نزدیک بدانیم چه احساسی دارد.

یک مؤلفه بیولوژیکی نیز در این نظریه وجود دارد. دانشمندان شواهد اولیه‌ای از «نرون‌های آینه‌ای» را کشف کرده‌اند که هنگام مشاهده و تجربه انسان‌های دیگر احساسات را فعال می‌کنند. بخش‌هایی از مغز در قشر پیش‌پیشانی میانی (مسئول انواع افکار سطح بالاتر) وجود دارد که همپوشانی فعال‌سازی را برای افکار و قضاوت‌های متمرکز بر خود و دیگران نشان می‌دهد.

برخی از کارشناسان معتقدند که توضیح علمی دیگر همدلی در تضاد کامل با نظریه شبیه سازی است. نظریه دوم، نظریه ذهن است، توانایی درک آنچه که شخص دیگری بر اساس قوانینی برای اینکه چگونه باید فکر یا احساس کند، درک کنیم. این نظریه نشان می دهد که انسان ها می توانند از فرآیندهای فکری شناختی برای توضیح وضعیت روانی دیگران استفاده کنند. بر اساس این نظریه، افراد می توانند با ایجاد نظریه‌هایی در مورد رفتار انسان، افراد می‌توانند اعمال دیگران را پیش بینی یا توضیح دهند.

در حالی که توافق روشنی وجود ندارد، احتمالاً همدلی شامل فرآیندهای متعددی است که هم پاسخ‌های خودکار، احساسی و هم استدلال مفهومی آموخته‌شده را در بر می‌گیرد. بسته به زمینه و موقعیت، یک یا هر دو پاسخ همدلانه ممکن است ایجاد شود.

راه های پرورش همدلی

به نظر می رسد همدلی در طول زمان به عنوان بخشی از رشد انسان به وجود می آید، و همچنین ریشه در تکامل دارد. نمونه‌های ابتدایی همدلی در خویشاوندان پستانداران ما، در سگ‌ها و حتی در موش‌ها مشاهده شده است. از دیدگاه رشد، انسان ها در طول سال های دوم و سوم زندگی شروع به نشان دادن نشانه های همدلی در تعاملات اجتماعی می‌کنند. با توجه به مقاله ژان دیستی با عنوان «توسعه عصبی همدلی در انسان‌ها»، «شواهد قانع‌کننده‌ای وجود دارد که نشان می‌دهد رفتارهای اجتماعی مانند کمک نوع دوستانه در اوایل کودکی ظاهر می‌شوند. نوزادان از 12 ماهگی شروع به تسلی دادن به قربانیان پریشانی می‌کنند و کودکان 14 تا 18 ماهه رفتارهای کمکی خود به خود و بدون پاداش از خود نشان می‌دهند.

در حالی که هم تأثیرات محیطی و هم تأثیرات ژنتیکی توانایی فرد برای همدلی را شکل می‌دهند، ما تمایل داریم در طول زندگی‌مان سطح یکسانی از همدلی داشته باشیم. همدلی فارغ از متغیر سنی، در تمام سنین تمایل دارد که بروز پیدا کند. تحقیقات نشان داده که همدلی ارتباط مثبتی با بهزیستی دارد.

همدلی ریشه تکاملی نیز دارد، همدلی احتمالاً در زمینه مراقبت والدینی که مشخصه همه پستانداران است، تکامل یافته است. نوزادان انسان که وضعیت خود را از طریق لبخند و گریه نشان می‌دهند، از مراقب خود می خواهند که اقدامی انجام دهد. حیوانات ماده‌ای که به نیازهای فرزندان خود پاسخ می‌دادند، نسبت به کسانی که سرد و دور بودند تولید مثل بیشتر و موفق‌تری داشتند. این مسئله می‌تواند تفاوت‌های جنسیتی در همدلی انسان‌ها را نیز توضیح دهد.

این مسئله نشان می‌دهد که ما یک ویژگی  طبیعی برای ایجاد همدلی داریم. با این حال، عوامل اجتماعی و فرهنگی به شدت در اینکه کجا، چگونه و به چه کسی همدلی بیان می‌شود تأثیر می‌گذارد.

همدلی چیزی است که ما در طول زمان و در رابطه با محیط اجتماعی خود ایجاد می‌کنیم و در نهایت به «واکنشی چنان پیچیده تبدیل می شود که تشخیص منشأ آن در پاسخ های ساده تر، مانند تقلید بدن و سرایت عاطفی دشوار است».

روانشناسی و همدلی

در حوزه روانشناسی، همدلی یک مفهوم محوری است. کسانی که سطوح بالایی از همدلی دارند، به احتمال زیاد در جامعه عملکرد خوبی دارند و  حلقه‌های اجتماعی بزرگ‌تر و روابط رضایت‌بخش‌تری دارند. همدلی در ایجاد روابط بین فردی موفق از هر نوع، در خانواده، محل کار و فراتر از آن، حیاتی است. بنابراین، فقدان همدلی یکی از نشانه‌های شرایطی مانند اختلال شخصیت ضد اجتماعی و اختلال شخصیت خودشیفته است.

علاوه بر این، برای متخصصان سلامت روان مانند درمانگران، داشتن همدلی با مراجع بخش مهمی از درمان موفق است. درمانگرانی که بسیار همدل هستند می توانند به افراد در درمان کمک کنند تا با تجربیات گذشته روبرو شوند و درک بیشتری از تجربه و احساسات پیرامون آن به دست آورند.

همدلی یکی از عناصری است که در روابط اجتماعی و تعاملات با دیگران بسیار تاثیر گذار است. همانطور که گفته شد، تحقیقات نشان داده‌اند که همدلی با عناصری که با کیفیت بالای زندگی مرتبط است، همبستگی دارد. همدلی به درک احساسات و هیجانات دیگران اشاره دارد و در برابر واکنش‌هایی که نسبت به مصیبت دیگران می‌توانیم نشان دهیم، مانند همدردی یا ترحم، واکنش بهتر و مطلوبتری محسوب می‌شود.

خروج از نسخه موبایل