مدرسه روانشناسی واران

فراشناخت چیست؟ و رابطه‌ی آن با ایگو

اگرچه تعريف جامع از فراشناخت، چالش برانگيز و دشوار به نظر مي رسد، اما عموم محققان در اين نکته اتفاق نظر دارند که فراشناخت به شناختن شناخت يا دانستن درباره دانستن گفته مي شود(1). به دو دلیل اصطلاح فراشناخت منجر به سردرگمی می شود زیرا معانی مختلف مربوط به این حوزه تداعی می شوند و در تحقیقات آموزشی یا تحقیقات مربوط به ادراک یا حافظه می تواند معنای متفاوتی به خود بگیرد همچنین فراشناخت با آگاهی همراه است.(2) قشر پیش پیشانی را محل فراشناخت در نظر گرفته اند.(3)

ساده ترین تعریف در فراشناخت را می توان شناخت درباره ی شناخت دانست. این مفهوم توسط فلاول ابداع شد و سپس نلسون در مطالعات مربوط به یادگیری و حافظه از فراشناخت استفاده کرد.(2)

فلاول فراشناخت را به عنوان آگاهي از شناخت و فرآيندهاي شناختي و کنترل، تنظيم و بازبيني فعالانه ی شناخت تعريف کرد. دولفولک، از ديد نظريه پردازش اطلاعات، فراشناخت را فرآيندهاي کنترل اجرايي از قبيل توجه، مرور و تمرين، سازماندهي و دستکاري اطلاعات مي داند. اصطلاح فراشناخت، به دانش فرد درباره فرآيندهاي شناختي خود و چگونگي استفاده بهينه از آنها براي رسيدن به اهداف يادگيري اشاره دارد.  به عبارت ديگر فراشناخت، دانش يا آگاهي فرد از نظام شناختي خود است.(1)

در این مقاله به مطالب زیر اشاره شده است:

  • عناصر فراشناخت
  • عوامل به وجود آورنده ی فراشناخت
  • مهارت های فراشناختی و رشد حافظه
  • ضرورت آموزش مهارت فراشناخت
  • الگوهای آموزشی مبتنی بر فراشناخت
  • نقش مهارت های فراشناختی در یادگیری
  • رابطه‌ی توانمندی ایگو و فراشناخت

عناصر فراشناخت

فرآيندهاي فراشناختي داراي دو عنصر مرتبط و در عین حال مستقل از یکدیگرند؛ یکی دانش فراشناختي و ديگري تجربه فراشناختي.دانش فراشناختي به دانش ها نسبت به ذهن و عملکرد آن مربوط مي شود که شامل دانش فرد درباره خود، تکليف و راهبرد مي باشد. دانش فراشناختي وقتي به دست مي آيد که فرد از توانايي ها و نيز ناتواني شناختي خود آگاهی داشته باشد. براي مثال از نظر رئوس، فرد آگاه از ضعف حافظه ی خود، کارهاي روزانه اي را که بايد انجام دهد، یادداشت مي کند تا در زمان مناسب به آنها بپردازد. اين آگاهي، نوعي دانش فراشناختي است که به او اخطار مي دهد تا اقدام مناسبي براي جبران ناتواني خود انجام دهد.(1)

بنابراین دانش فراشناختی به دانش فرد درباره ی خود و شناخت مربوط می باشد. . فلاول درباره دانش فراشناختي به سه مولفه ی اطلاع فرد از نظام شناختي خود، اطلاع فرد از تکليف و اطلاع فرد از راهبردها اشاره کرد.(1)

آگاهی فرد از نظام شناختی خود: این مولفه به آنچه فرد درباره ی یادگیری و پردازش اطلاعات می داند، اشاره می کند و اطلاعاتی مانند توانایی حافظه، مراحل و ظرفیت حافظه، نحوه ی بررسی فرایندهای کنترل کننده را در بر می گیرد. این توانایی ها به فرد در اکتساب و نگهداری و استفاده ی صحیح از دانسته ها کمک می کند.(1)

اطلاع فرد از تکلیف: دانش درباره ی ماهیت، نوع و کیفیت چگونگي تکليفي است که قرار است فرد با آن درگير شود. فرد برای پردازش صحيح اطلاعات، بايد بتواند از توانايي هاي خود در آن زمينه آگاه شود.(1)

آگاهی فرد از راهبردها: این که فرد بداند در چه زمان و مکانی از راهبردها استفاده نماید، به این مولفه اشاره می کند. اطلاع از راهبردها علاوه بر اکتساب و نگهداری، در یادآوری نیز کمک کننده است.(1)

تجارب فراشناختی به تجارب عاطفی و شناختی گفته می شود که مربوط به اقدام شناختی هستند. این تجارب ممکن است به صورت آگاهانه یا کمتر آگاهانه بیان شود.(1)

افراد، کمتر از فعاليت هاي خودگردان خود مطلع هستند، مگر اينکه در جريان يک فعاليت شناختي مثل خواندن به مشکلي مثل ابهام در کلمه يا اشکال در جمله برخورد کنند. در اينجا فراشناخت به آنان هشدار مي دهد که مشکل دارند و بايد براي حل آن چاره اي بيانديشند. تجارب فراشناختي به فرد کمک مي کند تا دريابد در کجاي يک عمل شناختي است؟ چقدر پيشرفت کرده است؟ چه مشکلي در جهت رسيدن به هدف دارد.(1)

عوامل به وجودآورنده فراشناخت

اسکرا و مشمن، سه عامل یادگیری فرهنگی، ساخت فردی و تعامل با دیگران را از عوامل مهم در ایجاد نظریه های فراشناختی می دانند. نظریه های فراشناختی از طریق یادگیری اجتماعی به درونی کردن فرهنگ می پردازند و از طریق تجارب رسمی یا غیر رسمی مفاهیم مشترک اجتماعی آموخته می شوند.(1)

آموزش مستقیم استفاده از مهارت های فراشناختی و هماهنگی این فعالیت ها از بارزترین نوع یادگیری فرهنگی است. به عنوان مثال در مورد خواندن، یادگیری فرهنگی تحت تاثیر آموزش و پرورش رسمی و غیر رسمی است، علاوه بر آن خود افراد نیز ساختارهایی را برای گسترش و توسعه ی دانش فراشناختی خود فراهم می کنند. تعامل با افرادی که از نظر شناخت با فرد مشابه هستند می تواند عملکرد او در تکالیف شناختی را گسترش دهد.(1)

مهارت‌های فراشناختی و رشد حافظه

به طور کلی حافظه با افزایش سن رشد می کند. دلایل آن زیاد است ولی به نظر می رسد، افزایش مهارت های فراشناختی در رشد حافظه نقشی اساسی دارند. (4)

برخی از پژوهشگران معتقدند کودکان بزرگتر، ممکن است از منابع پردازشی بیشتری برخوردار باشند. این منابع مانند منابع توجه و حافظه ی کاری، منجر به افزایش سرعت پردازش آن ها می شود و بر اساس این دیدگاه کودکان بزرگتر می توانند اطلاعات را سریع تر از کودکان خردسال تر پردازش کنند زیرا آن ها اطلاعات بیشتری را برای پردازش فعال نگه می دارند. علاوه بر آن می توانند اطلاعات را به دسته های بزرگ تر و پیچیده تری سازماندهی کنند و بخش های اطلاعاتی بیشتری را در حافظه ی خود نگه دارند.(4)

به نظر می رسد کودکان، مهارت های فراحافظه و سایر مهارت های شناختی را در خود گسترش می دهند. این مهارت ها شامل درک و کنترل فرایندهای شناختی است. نمونه ای از مطالعه ی مهارت های فراشناختی کودکان، مطالعه ی درک واقعیت و ظاهر بوده است. در این مطالعه، به کودکان 4 و 5 ساله اشیایی بدلی مثل اسفنجی که شبیه به سنگ دیده می شد، نشان دادند. پژوهشگران کودکان را تشویق به بازی با آن شی کردند، به طوری که کاملا با آن آشنا شوند. کودکان فهمیدند که شی بدلی چیزی نیست که ظاهرا به نظر می رسید. سپس کودکان به سوالاتی درباره ی هویت آن اشیا پاسخ دادند و از آن ها خواسته شد اشیای مزبور را از پشت یک ورقه ی پلاستیک آبی رنگ نگاه کنند و درباره ی رنگ آن ها قضاوت نمایند. ورقه ی آبی رنگ، رنگ ادراک شده را تغییر می داد. همچنین از کودکان خواسته شد تا با ذره بین به قضاوت درباره ی اشیا بپردازند. کودکان آگاه بودند که اشیا را از پس یک واسطه می نگرند. (4)

الگوهای جالبی در اشتباهات کودکان وجود داشت. وقتی از کودکان خواسته شد تا درباره ی واقعیت(واقعا آن اشیا چه بودند) گزارش دهند، بعضا ظاهر آن اشیا را گزارش می دادند یعنی آن گونه که از پشت ورقه ی ابی یا ذره بین به نظر می رسید.(4)

زمانی که از آن ها درباره ی ظاهر اشیا سوال شد، واقعیت را گزارش دادند. به بیانی دیگر، کودکان 4 و 5 ساله تفاوت ظاهر و واقعیت را تشخیص نمی دادند.(4)

بسیاری از پژوهشگران تایید می کنند که کودکان خردسال غالبا در تمایز بین ظاهر و واقعیت ناکام می مانند. ناکامی آن ها در نگهداشت کمیت را می توان به جای ثبات کمیت، به توجه آن ها به تغییر ظاهری نسبت داد.

لین اپل و همکارانش آزمایشی را طراحی کردند. آن ها تصاویر رنگی از اشیای معمولی را به کوداکن سه گروه سنی نشان دادند: پیش دبستانی، سال اول و سال پنجم. از کودکان خواستند یا به نام 15 عکس نگاه کنند یا نام ها را برای آزمون بعدی به یاد بسپارند.(4)

زمانی که از کودکان خواسته شد فقط به نام عکس ها نگاه کنند، تقریبا هیچ یک از آنان تمرین نکردند. در شرایط به یاد سپاری نام ها، برخی از کودکان تمرین کردند. به نظر می رسید تعداد کمی از کودکان پیش دبستانی بدانند که چنانچه از آنان خواسته شود اطلاعات را به یاد آورند، تمرین ایده ی خوبی است.(4)

کودکان بزرگتر عملکرد بهتری داشتند و تفاوت آن ها در راهبردهای آموخته شده ای مانند تمرین است. کودکان خردسال توانایی خود را در یادآوری اطلاعات به طور جدی بیش از حد تخمین می زنند. وقتی از آن ها خواسته شود گویه هایی را یادآوری کنند، به ندرت به طور خود به خود از راهبردهای تمرین استفاده می کنند یعنی به نظر می رسد کودکان خردسال از بسیاری از راهبردهای حافظه اطلاعی ندارند یا در صورت مطلع بودن، از آن ها استفاده نمی کنند. برای مثال هنگامی که راهبردهای تمرین را آموزش ببینند، غالبا از آن ها استفاده نمی کنند و یادگیری درباره ی یک تکلیف را به تکلیف دیگر منتقل نمی کنند. بنابراین می توان گفت کودکان خردسال نه تنها فاقد دانش مربوط به راهبردها هستند بلکه حتی وقتی از آن راهبردها اطلاع دارند کمتر تمایل دارند که از آن ها استفاده نمایند. خلاصه ی کلام آن که کودکان خردسال مهارت های فراحافظه را ندارند.(4)

تمرین کردن تنها تابعی از سن نیست. کودکان عقب مانده ی ذهنی در مقایسه با کودکان بهنجار، کمتر احتمال دارد که به تمرین خود به خودی بپردازند. در واقع اگر کودکان برای تمرین کردن آموزش ببینند، عملکرد آن ها می تواند بهبود یابد. به طور کلی کودکان عقب مانده ی ذهنی همیشه خود به خود یادگیری خویش را به سایر تکالیف تسری نمی دهند.(4)

فرهنگ، تجربه و تقاضای محیطی بر استفاده از راهبردهای حافظه تاثیرگذار هستند. برای مثال کودکان غربی بیشتر از کودکان غیرغربی، آموزش رسمی می بینند و در استفاده از راهبردهای تمرین برای یادسپازی قطعات مجزای اطلاعات، تمرین بیشتری داده می شود.(4)

جنبه ی دیگری از مهارت فراشناخت، پایش شناختی است. در پایش، افراد سلسله افکار جاری خود را پیگیری و در صورت نیاز، مجددا تنظیم می کنند. پایش شناختی ممکن است شامل چند مهارت مربوط به هم باشد. برای مثال شما یاد می گیرید که از ذهن خود و میزان درک خویش اطلاع داشته باشید.(4)

تمایز بین راهبردهای خودپایش و خود تنظیمی از مطالعاتی در حوزه ی رشد پایش شناختی به شمار می رود.

خود پایش فرایندی صعودی است برای نگهداری ردپای درک جاری که شامل بهبود توانایی پیش بینی دقیق عملکرد حافظه می شود. خود تنظیمی فرایندی نزولی از نوع کنترل اجرایی مرکزی برای برنامه ریزی و ارزیابی است. با آموزش نحوه ی استفاده از فرایندهای پایش شناختی، می توان برای تقویت استفاده از راهبردهای مناسب سود برد.(4)

همچنین بلوغ فیزیولوژیک مغز و افزایش دانش محتوا ممکن است تا حدی توضیح دهد که چرا در آزمون های حافظه، بزرگسالان و کودکان بزرگتر عملکرد بهتری نسبت به کودکان خردسال دارند. تغییرات فیزیولوژیک تغییر در فرایندهای حافظه را افزایش می دهد. مثال آن دانش افزوده درباره ی راهبردهای فراحافظه و تمایل به استفاده از آن هاست. هدف این راهبردها بازیابی اطلاعات اندوخته شده به صورت ارادی می باشد.(4)

یکی دیگر از ابعاد رشد فراشناختی کسب نظریه ی ذهن است یعنی درک اینکه چگونه ذهن کار می کند. بزرگتر شدن کودکان می تواند منجر به پیچیدگی بیشتر نظریه ی ذهن شود. در سن 3 سالگی برخی از کودکان شروع به دریافت درست مسئله می کنند. در سن 4 سالگی، می توانند مسائل را به درستی حل کنند اگرچه بعضی از کودکان 5 تا 6 سال هنوز دچار اشتباه می شوند. کودکان در خودمانده، نظریه ی ذهن ناقصی دارند.(4)

ضرورت آموزش مهارت فراشناخت

هدف اساسی آموزش مهارت های فراشناختی، خودکنترلی و خودآموزی می باشد تا افراد بتوانند فرایندهای شناختی خود را در جهت اهداف تعیین شده ی خویش، هدایت و کنترل کنند. مهارت ها و راهبردهای فراشناختی به فرد امکان می دهد تا به انتخاب، کنترل، نظارت، مدیریت و بهبود فرایندهای شناختی بپردازد.(1)

 

آموزش راهبردهای فراشناختی با آموزش شناختی متفاوت است. در آموزش شناختی به آموزش راهبردهای ویژه تکالیف تاکید دارد و به دلیل توجه صرف به محتوا آن را آموزش انفعالی می دانند که افراد از کارآمدی راهبردها مطلع نیستند و نمی توانند بر کارکرد آن ها نظارت داشته باشند. این روش منجر به نگهداری و تعمیم راهبردهای آموخته شده نمی شود.(1)

در حالیکه آموزش فراشناختی شامل آموزش فنون نظارت، ارزیابی و نحوه ی استفاده از آن ها می باشد و رویکردی فعالانه به آموزش است که اهمیت و موقعیت کاربرد راهبردها و نظارت بر آن ها به افراد آموزش داده می شود.(1)

الگوهای آموزشی مبتنی بر فراشناخت

1.آموزش متقابل:

پالینسکار و براون این مفهوم را برای درک مطلب و بهبود فرایند خواندن ابداع کرده اند. چهار راهبرد سوال کردن،خلاصه کردن، توضیح دادن و پیش بینی حوادث آینده برای بهبود فرایند آموزش استفاده می شود. در این روش دو مدرس به همراه 4 نفر یک گروه را تشکیل می دهند. ابتدا قسمتی از متن را بی صدا برای خود می خوانند و سپس از 4 راهبرد گفته شده استفاده می نمایند. اگر در ابتدا فراگیران نتوانند به خوبی از راهبردها استفاده کنند مدرس آن ها را راهنمایی خواهد کرد.(1)

2.پرسش متقابل:

این روش توسط مانرو ابداع شده و شامل بیان هدف توسط مدرس، سوال کردن افراد از یکدیگر و جواب دادن و استدلال کردن می باشد. در این روش فنون مهم آموزشي سنجش حل مساله، آموزش صريح فرايندها و راهبردهاي حل مساله، الگوسازي فرایند، بازخورد به عملكرد مطرح می شود. در اين روش، درس ها به صورت متن نمايشنامه اي درمي آيند تا يادگيري درس تسهیل شود و نسبت به وجود فرآيندهاي شناختي و راهبردهاي خودتنظيمي در يادگيري مطمئن شوند. در اين روش افراد به طور فعال از طريق بحث اوليه درباره اهميت حل مساله، عملكرد فرديشان روي پيش آزمون و اهداف عملكرد كه براي خودشان طراحي مي كنند، فعالانه در يادگيري شركت مي كنند.(1)

نقش مهارت‌های فراشناختی در یادگیری

همان طور که راهبردهای شناختی راهبردهای یادگیری هستند، راهبردهای فراشناختی، تدابیری برای نظارت و هدایت مهارت های شناختی به شمار می روند.

راهبردهای فراشناختی در سه دسته تقسیم می شوند:

  • برنامه ریزی
  • نظارت
  • نظم دهی

مولفه ها و مهارت های شناختی در یادگیری موثر نقش عمده ای دارند.

پینيتريچ و ديگروت براساس پژوهشي که روي دانش آموزان پايه هفتم در دروس علوم و زبان انگليسي داشتند یافته ها نشان داد که فراشناخت با عملکرد يادگيري دانش آموزان رابطه مثبت دارد.(1)

 رابطه‌ی توانمندی ایگو و فراشناخت

قدرت ایگو متغیر مهمی در عملکرد انسان به شمار می رود. وجود یک ایگوی قدرتمند می تواند نشانه های آسیب روانی را کاهش دهد و فرد در برابر تنش ناشی از شرایط سخت زندگی، ظرفیت کافی دارد.

قدرتمندی ایگو از مفاهیم مهم در سلامت روان از دیدگاه روان پویشی است. ایگو نقش مهمی در عملکرد روان شناختی ذهن دارد.

یکی از وظایف ایگو، مدیریت سیستم روانی است و مشکلات روانی زمانی ظاهر می شوند که ایگو نتواند به مسئولیت هایش عمل کند.

یکی از توانایی های ذهنی که با توانمندی و کارکردهای ایگو شباهت دارد، فراشناخت می باشد. با رشد و گسترش شناخت، مجموعه ای از فرایندهای شناختی و نظارتی رشد پیدا می کنند که موجب کارایی و یادگیری هدفمند و آگاهانه می گردد. به عبارتی مهارت های فراشناختی مانند مهارت های آگاهی دهنده عمل می کنند و جریان پردازش اطلاعات را تسهیل می نمایند. می توان گفت کیفیت حافظه و یادگیری وابسته به فراشناخت می باشد.

فراشناخت در روانشناسی شناختی عموما با مفهوم خود نظارتی همراه است. ارتباط بین ابعاد فردی فراشناخت و طیف وسیعی از اختلالات روانشناختی مانند افسردگی، اضطراب یا وسواس تایید شده است.

با توجه به تاثیر همسویی که فراشناخت و توانمندی ایگو در ایجاد اختلالات روانی دارند، به نظر می رسد رابطه ی مثبت معناداری بین این دو متغیر وجود داشته باشد یعنی با توانمندی بیشتر ایگو، فراشناخت نیز قوی تر است. در توضیح بیشتر رابطه ی این دو، می توان گفت ایگو مفهومی کلی تر و گسترده تر از فراشناخت است و شامل فعالیت های شناختی مانند قضاوت و واقع بینی می شود. فراشناخت را می توان یکی از قابلیت های ایگو در نظر گرفت که برخی از توانمندی های ذهن در جهت نظارت و خودارزیابی را تحت پوشش قرار می دهد.

اگر فراشناخت زودتر ابداع می شد، می توانست وارد حوزه ی روانکاوی شود. در واقع در نظام خودآگاه فروید، فرد از ایده و فکرش آگاهی پیدا می کند که روانشناسان شناختی آن را فراشناخت می نامند.

نقش فراشناخت در آموزش و یادگیری، در پژوهش های بسیاری آشکار شده است و با توجه به رابطه ی بین فراشناخت و توانمندی ایگو می توان به نقش توانمندی ایگو در آموزش و یادگیری هم اشاره کرد پس جهت بهبود یادگیری در درمان های تحلیلی بر روی افزایش قدرت ایگو تایید می شود.

نزدیکی و پیوند بین دو دیدگاه روانکاوی و شناختی می تواند نظریه ای جامع در تبیین اختلالات روانی باشد.(5)

نتیجه‌گیری

فراشناخت به هر فرایندی اطلاق می شود که بر هر جنبه ای از شناخت نظارت و کنترل دارد. تنظیم فراشناختی شامل برنامه ریزی، تخصیص منابع، تشخیص و تصحیح خطا می باشد.(3)

در حل مسئله، پردازش فراشناختی ارزیابی می کند که آیا استراتژی فرد کار می کند یا خیر. افرادی که کنترل فراشناختی ندارند، استفاده از استراتژی های نامناسب را ادامه می دهند و گزینه های دیگر را در نظر نمی گیرند.(3)

مطالعات فراشناختی، عمدتا قضاوت هایی درباره ی حافظه بوده است و می توان در این حوزه قضاوت های متعددی در رابطه با جنبه های مختلف فرایند یادگیری یافت.(2)

يادگيرندگان از طريق آموزش مهارت فراشناخت ميتوانند مهارتهاي يادگيري خود را توسعه دهند، به کسب دانش مبادرت ورزند و از اين طريق به يادگيرندگان فعال مبدل شوند.(1)

همچنین توانمندی های ایگو و فراشناخت دو مفهوم از دو دیدگاه به ظاهر متفاوت-روانکاوی و فراشناخت- هستند. این پژوهش نشان داد که این دو مفهوم ارتباط تنگاتنگی با هم دارند و در کنشهای روانی و ذهنی اثربخشی مشترکی دارند.(5)

منابع

  1. صادقی ز, محتشمی ر. نقش فراشناخت در فرآیند یادگیری. راهبردهای آموزش (راهبردهای آموزش در علوم پزشکی). 1389;3(4 (مسلسل 10)):143-8.
  2. Fleming SM, Frith CD. The cognitive neuroscience of metacognition: Springer; 2014.
  3. Friedenberg J, Silverman G, Spivey MJ. Cognitive science: an introduction to the study of mind: Sage Publications; 2021.
  4. استرنبرگ ر. روانشناسی شناختی. 4 ed. تهران: سمت; 1398.
  5. پرویز ک, آقامحمدیان شعرباف ح, قنبری هاشم آبادی ب, دهقانی‌ م. رابطه توانمندی ایگو و فراشناخت در دانشجویان دختر و پسر. راهبردهای آموزش (راهبردهای آموزش در علوم پزشکی). 1395;9(2):118-26.
خروج از نسخه موبایل