مدرسه روانشناسی واران

معرفی کتاب جنایت و مکافات

تصویر شاخص معرفی کتاب جنایت و مکافات

جنایت و مکافات؛ داستانی در ستایش رنج و عشق

جنایت و مکافات اثر فئودور‌داستایوفسکی‌ و یکی از کتب چهارگانه­ی اصلی او به شمار می‌رود. داستایوفسکی را به جرات می‌توان بنیان‌گذار رمان‌های روان‌شناختی نامید. در خلال داستا‌ن‌های او همواره تحلیلی روانشناختی نسبت به همه‌ی عناصر داستان وجود دارد.
بسیاری او را از برترین روان‌شناسان تاریخ می‌دانند چرا که در آثارش چنان ابعاد روانی و اخلاقی امور را وا می‌کاود که در دهه‌های بعد در روانشناسی نیز از شیوه و داستان‌های او الهام گرفته شده است.

 

در روایت‌های او همیشه چالشی بین چهارچوب‌های اجتماعی و و هنجارشکنی‌های ذهنی افراد وجود دارد. داستایوفسکی بر این باور است که انسان حاصل رنج‌ها ودرد‌هاست، انسان برآیندی است از امیال و خواسته‌های درونی . برای بررسی ذهن آدمی باید تمامیت روح انسان را با همه خصایل و رذایل با هم واکاوی کرد و نشان دادن زوایه‌های تاریک شخصیت و روان انسان را در داستانهایش راهی ظریف و درست می‌دانست برای به چالش کشیدن ذهن مخاطب در قضاوت و تفکر اخلاقی.

تصویر یک معرفی کتاب جنایت و مکافات

فیودور میخایلوویچ داستایوفسکی نویسنده‌ی بزرگ و موثر روسی، در سال ۱۸۲۱ در مسکو متولد شد.پدرش پزشک و مادرش دختر یکی از بازرگانان مشهور مسکو بود، توجه به زندگی و تجارب او از آن‌ جهت اهمیت دارد که تجربیات زندگی و‌ سرگذشت او عمیقا بر شناخت و تحلیلی که از مفاهیم و‌ روان انسان داشته، تاثیرگذار بوده است.

داستایوفسکی در ۱۸۳۴ به مدرسه‌ی شبانه‌روزی رفت و درست در همان سال یعنی در ۱۵ سالگی مادر خود را از دست داد و این اولین مواجهه‌ی او با تجربه‌ی فقدان و سوگ بود. در ۱۸۳۸ وارد دانشکده‌ی مهندسی نظامی شد و در همان سال پدرش را نیز از دست داد. فشار روحی ناشی از فقدان خانواده و همین-طور نرضایتی اجتماعی او را به سمت فعالیت‌هایی ادبی کشانده و تصمیم به ترجمه‌ی یکی از کتاب‌های بالزاک می‌گیرد و همین آشنایی و الفتش با این کتاب و این ترجمه و همچنین شرایط شخصی و اجتماعی موجود باعث می‌شود تصمیم به انصراف از ارتش گرفته و مشغول نویسندگی شود. در همین دوران به جهت گرایش عقیدتی که پیدا کرده بود به گروه­های چپ و رادیکال مسکو می­پیوندد. مدتی بعد نیز به علت جاسوسی یک مامور امنیتی به جرم برانداری حکومت به زندان سیاسی مسکو منتقل می­شود.

تجربه­ی او از رنج و عشق و ­آزادی همیشه در روایت­ها و داستان­هایش منعکس بوده است. عشقی که او آن را یکی از ارکان اصلی رهایی از رنج می­داند تجربه­ی مستقیم اوست از دلدادگی و علاقه به یکی از کارمندان گمرک که این علاقه نیز از دلایل انصراف او از ارتش بود.” ماریا دیمیتریونا“، همسر او مبدأ تحولات بسیاری در زندگی او گردید.

 

داستایوفسکی در هر داستان و روایتی در پس هر عنصری از داستان، تحلیلی روانشناسی ارائه می­دهد و معتقد است در پس هر فعل انسان دلیلی نهفته است. او معتقد است حقیقت آدمی گستره­ای است از رذایل و فضایل اخلاقی و خواننده­ی داستان خویش را به دیدن هر دو روی این سکه دعوت می­کند چرا که معتقد است امید و حرکت تنها پس از درک رنج و البته آگاهی امکان­پذیر است و انسان را حاصل درد و رنج و امیال فراوان می‌داند. او همچنین تنها راه رهایی انسان از رنج روحی و اجتماعی را آگاهی می­داند چرا که آزادی، آزادی­خواهی و اخلاق در نتیجه­ی ­آگاهی ممکن خواهد شد. البته همواره تاکید کرده که آگاهی همراه با معنویت است و معنویت را موهبتی برای بشر می­داند.

تمامی اندیشه‌‌ها و نوشته‌های داستایوفسکی از یک چیز صحبت می‌کند و آن امید در دل تاریکی‌ است. اگر داستان‌های این‌نویسنده را دنبال کرده باشید می­بینید که در حین داستان با اوج تاریکی و رذایل اخلاقی رو‌ به رو می‌شوید، از زاویه‌ی شخصیت گناهکار، شخصیت‌‌قربانی و تک‌تک عناصر داستان به امور نگاه می‌کنید تصمیم می‌گیرید، قضاوت می‌کنید، پشیمان یا مطمئن می‌شوید و در پایان داستان می‌بینید که راوی روان و ذهن شما را به مسیری دعوت کرده که، معانی و مفاهیم قبلی ذهن خود را به چالش کشیده و یا حتی باز تعریف کرده‌اید.

جنایت و مکافات، داستان جوان دانشجویی به نام راسکلنیکف است که تصمیم به قتل زنی رباخوار می‌گیرد که گهگاه شیئی‌ پیش او به امانت می‌گذاشت تا پولی دریافت کند. این کتاب یکی از مهم‌ترین آثار ادبیات روسیه است.
داستایفسکی خواننده را با رنج راسکلنیکف همراه می‌کند تا فراز و نشیب‌های روحی او را پس از این قتل به نمایش بگذارد.  او از خلال قتل پیرزن و رنج راسکلنیکف به دنبال پاسخ به سوالاتی بنیادین است، یا شاید تنها طرح این سوال‌ها هدفی است که از خلال روایت این جوان دانشجو دنبال می‌شود. او در این بین با مردی دائم الخمر آشنا می‌شود که دختر جوان او با تن‌فروشی به زندگی او کمک می‌کند. مرد در این روایت تجسم عینی بیچارگی است. روایت این مرد و مواجهه راسکلنیکف با او و خانواده‌اش به نوعی اوج روایت و پیچیدگی‌ در عین سادگی در جنایت و مکافات است‌.
راسکلنیکف با دختر آن مرد، سلینا وارد داستانی عاشقانه می‌شود. اینجاست که جنایت و مکافات که به نوعی می‌شد آن را در ستایش رنج دانست، این بار هم مشابه بیشتر کتاب‌های  داستایوفسکی با “عشقی نجات‌بخش” مواجه می‌شود.

خروج از نسخه موبایل